غضنفرمیره ثبت احوال میگه یه شناسنامه واسه بچه ام میخوام !
میگن اسمش چیه ؟
میگه "شورلت"
میگن اینکه اسم ماشینه یه اسم بزار که به نام پدر و مادر بیاد .
میگه خب به اسم ما میاد دیگه من "بیوک" آقا هستم . همسرم هم "خاور" خانوم !!!
روز هشتم محرم مادربزرگم تصادف کرد هر دوپایش شکسته جمجمه اش مو برداشته از گوشش هم خون می آمد .
او را به بیمارستان بردیم عملش کردند .
الان هم هر روز یک آمپول می زند و کمی پایش درد دارد.
برایش دعاکنید که خوب شود.
شاعر : منوچهر احترامی
توی ده شلمرود
فلفلی مرغش تک بود
یه ده بود و یه فلفلی
یه مرغ زرد کاکلی
یه روز که خیلی خسته بود
کنج اتاق نشسته بود
یه دزد رند ناقلا
شیطون و بدجنس و بلا
اومد و یک کیسه آورد
کاکلی رو دزدید و برد
تنگ غروب که فلفلی
رفت به سراغ کاکلی
نه آب بود و نه دونه بود
نه کاکلی تو لونه بود
داد زد و گفت
مرغ کاکلی
توپول موپولی
دست و پا گلی...
سه تا نقطه یعنی این شعر ادامه دارد و اگر روی ادامه مطلب کلیک کنید می توانید ادامه را بخوانید
ادامه مطلب ...